مادر گمان مبر زخیال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
در گلستان ادب اموزگارم مادر است
بعد رب العالمین پروردگارم مادر است
من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم
اولین معشوق من در روزگار مادر است
گل های بهشت سایبانت مادر
یک دسته ستاره ارمغانت مادر
دیگر چه کسی چشم به راهم باشد
قربان نگاه مهربانت مادر
قلبم شده رنجور ز هجران تو مادر
فکرم شده این گونه پریشان تو مادر
هرروز کنم ارزوی روی تو افسوس
دستم شده کوتاه ز دامان تو مادر
این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود
محبوب همه یار همه تاج سرم بود
هرجا که زمن نام ونشانی طلبیدند
اوازه همه نامش سند معتبرم بود
آن کس که مرا روح وروان بود پدر بود
ان کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود
افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت
آن کس که برایم نگران بود پدرم بود
پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی
میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی
برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود
بنازم همتت بابا صبور و مهربان بودی
باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی
ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
عزیزخفته در خاکم گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی
کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم
تو را ای نازنین دختر که یار وهمدمم بودی
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
افتابی در جهان تابید رفت
عمر کوتاهش جهان دید ورفت
هیچ کس از دست او رنجش نداشت
از چه رو از دست ما رنجید و رفت
فلک آخر ربودی گوهر یکدانه ما را
بگو بر ما چرا بردی تو ان دردانه ما را
ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن
گل ما را چیدی و برهم زدی گلخانه ما را
آن گنج نهان در دل خانه پدرم
هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود
هر جا که زمن نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود
قلبم شده رنجور زهجر تو مادر
فکرم شده اینگونه پریشان تو مادر
هر لحظه کنم آرزوی روی تو افسوس
دستم شده کوته زدامان تو مادر
مادرم فردا که زهرا پا به محشر می نهد
در صف خدمتگزارانش ترا جا می دهد
باز ان جا هم مرام مادری را پیشه گیر
جان مولا پیش زهرا دست ما را هم بگیر
در چمن هر ورقی دفتر حال دگر است
حیف باشد که زکار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا بگزاف
گر شب وروز دراین قصه مشکل باشی
گرچه راهی است پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
مادرم ای رفته در خوابی دراز
یاس هایت توی ایوان گشته باز
گرچه گل هایت همه تنها شدند
با شقایق های آن دنیا بساز
خبر درگذشت ( نام مرحوم یا مرحومه ) عزیز چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور مینشیند
ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چارهای جز تسلیم و رضا نیست خداوند قرین رحمتش فرماید
از شنیدن خبر فوت ( نام مرحوم یا مرحومه ) بسیار متاثر شدم
بنده این واقعه دردناک رو خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض می کنم
واز درگاه خداوند متعال برای جنابعالی صبر مسالت دارم
ما رو هم در غم عزیز از دست رفته تان شریک بدونید
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
ضایعه درگذشت ( مادر – خواهر – همسر – دختر ) مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم
خداوند متعال روح پاکش را با سرورش فاطمه زهراء محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
ضایعه درگذشت ( پدر – پسر – برادر – همسر ) مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم
خداوند متعال روح پاکش را با مولایش علی (ع) محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید
فقدان جانگداز درگذشت ( نام مرحوم یا مرحومه ) را به خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم
در غم از دست دادن عزیزان به سوگ نشستن صبری میخواهد عظیم
برای شما و خانواده محترمتان صبر و شکیبایی و برای آن عزیز در گذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستارم
جناب ( نام مصیبت دیده)
فقدان ( مادر – پدر ) بزرگوارتان ما را نیز اندوهگین ساخت
غفران و رحمت الهی برای آن عزیز از دست رفته
و سلامتی و طول عمر با عزت برای جناب عالی از پروردگار متعال خواهانیم
کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم در راه پیک بد خبر
ای عجب کان شب سحر اما به ما
تیره روزی آمد و شام دگر
دیده پر خون از غم هجران و او
با لب خندان چه آسان بر سفر
ای دریغ از مهربانی های . او
دست پر مهر آن کلام پرشکر
غصه ها پنهان به دل بودش ولی
شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
در ارزان زان ما بود ای دریغ
گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر
با کمال تأسف باخبر شدیم ( نام مرحوم یا مرحومه ) دار فانی را وداع گفت
این مصیبت را به ایشان و خانواده محترمشان تسلیت عرض می نماییم
و از خداوند متعال برای متوفی طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم
مرگ هرموجود زنده بجزخالق یکتا و فنای دنیا
خاموش شدن این شمع نورانی خدمت خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می کنم
ازخداوند یکتا رفع درجات آن بزرگوار دربهشت أعلا و مزید فضل ورحمت پروردگاربی همتا برایشان
وطول عمر بازمانگان آن مرحوم همراه با سلامتی و حسن عاقبت شان خواهانم
انا لله و انا الیه راجعون
در اینجا لازم است از طریق این رسانه این مصیبت دردناک را خدمت خانواده آن عزیز و دیگر بستگان تسلیت گفته
و آرزوی مغفرت و آمرزش برای مرحوم و صبر جزیل برای بستگان وی از درگاه خداوند متعال مسئلت نماییم
روحش شاد و یادش گرامی باد
انالله و انا الیه راجعون
خبردار شدیم که ( نام مرحوم یا مرحومه ) به رحمت خدا رفت
آرزو میکنیم که وسعت صبر خانواده ی این دوستان عزیز به اندازه ی دریای غمشان باشد
با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند
و خوب از این میهمان جدید پذیرایی کند
در کمال تأسف و شوکی بزرگ باخبر شدیم ( نام مرحوم یا مرحومه ) دار فانی را وداع گفت
از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت کرده و برای خانواده بزرگوارشان صبر جمیل مسئلت می نماییم
خداوند شما را اجر صابرین دهد که حضرتش فرمود :
و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون
عرض تسلیت حقیر را بپذیرد
جناب ( نام مصیبت دیده ) اندوه بی پایان ما از این واقعه دردناک قابل وصف نیست
مصیبت وارده به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض می نمایم
درگذشت ( نام درگذشته ) چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور مینشیند
ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چارهای جز تسلیم و رضا نیست
این ماتم جانگداز را به خانواده محترم تان صمیمانه تسلیت عرض نموده و برای آنان صبر و اجر و برای آن عزیز سفر کرده علو درجات طلب میکنم
تحمل سوگ فقدان ( مادر ، پدر ، برادر ، همسر ، خواهر ، فرزند ) صبری الهی را می طلبد
ما را در این غم سترگ و جانکاه شریک بدانید
بانهایت تاسف درگذشت ( مادر – خواهر – همسر – دختر ) گرامیتان را تسلیت عرض نموده
و از خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و غفران وبرای شما طول عمر مسئلت دارم
انا لله و انا الیه راجعون
و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی آغازی بی پایان را می سراید
درگذشت ( مادر ، پدر ، برادر ، همسر ، خواهر ، فرزند ) گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده
برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت
برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم
ضایعه در گذشت ( مادر ، پدر ، برادر ، همسر ، خواهر ، فرزند ) گرامیتان را خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض نموده برای آن عزیر علو درجات الهی را مسئلت می داریم
همسفر در راه ماند
زندگی سخت است لیک در سفر باید بود
همراهتان از سفر ماند سیلی سهمگین باور شاید نه سختی راه را می نماید که بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید
ترک یارتان بر شما تسلیت باد
درود
تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما
از خداوند صبر برای شما و خانواده محترم خواهانم
امیدوارم که غم آخر زندگیتان باشد
اندوه ما در غم از دست دادن ان عزیز بزرگوار در واژه ها نمیگنجد
تنها می توانیم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنیم
درگذشت ( مادر ، پدر ، برادر ، همسر ، خواهر ، فرزند ) گرامیتان را به شما و خانواده محترم تسلیت عرض میکنم و آرزوی صبر و سلامتی برایتان دارم
از خداوند منان خواستاریم که به شما صبرعطا نماید
مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتم زده بـه انتظار بنشیند
و این بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت
درگذشت ( مادر ، پدر ، برادر ، همسر ، خواهر ، فرزند ) گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم
از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت واسعه و برای جنابعالی و خانواده محترم صبوری و شکیبایی مسئلت می نمایم
خداوند قرین رحمتش فرماید
از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحومه غفران و رحمت الهی
و برای حضرتعالی و دیگر سوگواران صبر و شکیبایی مسئلت می نمایم
خوابیدی بدون لالایی و قصه
حالا آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلای حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه
جای سیلی های باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
ای گل نشکفته ام بابا چرا پژمان شدی؟
میوه قلبم چرا از دیده ام پنهان شدی؟
از برم رفتی نگفتی بار دیگر یک سخن
همچو شمع از درد و غم سوزان شدی
شاعران در وصف جوان بس سخنها گفتهاند
من زبانم ولیکن از توصیف این رنج گران
مهربانیهای تو آتش به جان ما فکند
وه چه جان سوز است داغ فرزند جوان
ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد
بیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله میروم شادان و زخمی در بدن دارم
به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم
یادش به خیر آن که در آغوش گرم من
عطری ز بوی پیکر نازش فشاند و رفت
در دامن خیال من از بزم وصل خویش
صدها نهال از گل و ریحان فشاند و رفت
بعد یک سال بنویسید: پسرم کبوتر شد و رفت
زیر باران بهار غزلی خواند دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا غصه
آنقدر غرق غمش بود که پرپر شد و رفت
روز من همان روز که طوفان شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
کجا رفتی عزیز من
زمین معرفت خیز محبت جوش
عزیزم جان من همدرد گرم آغوش
همیشه خاطرم جاریست
مجبت از تو در دل یادگاریست
درودت باد ای فرزند من بدرود
وجود تو سرود زندگانی بود
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
درعزایت جامه اندر تن دریدن زود بود
آخر ای دختر من ای مظهر لطف و وفا
در دیار جاودان منزل گزیدن زود بود
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
من آن گل پرپر شده دست زمانم
بر سنگ مزارم بنویسید جوانم
به مقصد نرسیده به سرآمد سفرم زود
این حادثه شوم کجا بود ندانم؟
دیروز در آغوشِ گرم من بودی امروز در آغوش سرد خاک،
چه شد عزیزکم که آغوشِ سرد خاک را به آغوشِ گرم من ترجیح دادی؟
و مرا در غم فراقت نشاندی؟
دست ویرانگر اجل گل شکوفای زندگی ما را پرپر کرد و اندوهی بیکران بر قلوب داغدار ما گسترد!
شقایق بودی و دیری نماندی
سرود زندگی را نیمه خواندی
زدی برقی و خاکستر شدی تو
عزیزان را به سوگ خود نشاندی
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم؟
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم؟
بهر هر درد دوایی است مگر داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم؟
نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود
آنچنان در بر گرفت انگار در عالم نبود
سالها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد
ناگهان پیک اجل آن غنچه از دستم ربود
پسرم دست اجل زود تو را پرپر کرد
مادرت گریه کنان خاک عزا بر سر کرد
دوستانت همگی از غم تو مایوسند
اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است
می چیند آن گلی که به عالم نمونه است
دیدی ای دل که خزان با گل و گلزار چه کرد
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز
رفت آن یار داغ و صد اندوه به دل داغدار یار نهاد
ما پس ز ماندگان قافله ایم او به منزل رسید و بار نهاد
این گنج نهان در دل خانه پدرم بود
هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود
هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند
هم نام بلندش سند معتبرم بود
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند
بخت بد بین که فلک گوهر ما برده به خاک
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم می شد در راه پیک بد خبر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر
تسلیت قطره ایست در برابر غم دریا گونه ی شما
از خداوند صبری عظیم برای شما و خانواده محترمتان خواستارم
امیدوارم غم آخرتان باشد
اندوه ما در غم از دست دادن آن عزیز بزرگوار در واژه ها نمی گنجد
تنها می توانیم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنیم
فقدان پدر بزرگوارتان ما را سخت اندوهگین ساخت
غفران و رحمت الهی برای آن عزیز از دست رفته
و سلامتی و طول عمر با عزت برای جناب عالی از پروردگار متعال خواهانیم
درگذشت پدر گرامی تان را
به شما و خانواده محترم تسلیت عرض نموده
و آرزوی صبر و سلامتی برای شما و بازماندگان آن عزیز از دست رفته دارم
انا لله و انا الیه راجعون
در اینجا لازم است از طریق این رسانه این مصیبت دردناک را خدمت خانواده آن عزیز
و دیگر بستگان تسلیت گفته و آرزوی مغفرت و آمرزش برای مرحوم و صبر جزیل برای بستگان وی از درگاه خداوند متعال مسئلت نماییم
روحش شاد و یادش گرامی باد
درگذشت پدر بزرگوارتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده
برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت و برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم
اندوه بی پایان ما از این واقعه دردناک قابل وصف نیست
مصیبت وارده به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض می نمایم
درگذشت پدرتان چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور مینشیند
ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چارهای جز تسلیم و رضا نیست
این ماتم جانگداز را به خانواده محترم تان صمیمانه تسلیت عرض نموده و برای آنان صبر و اجر و برای آن عزیز سفرکرده علو درجات طلب می کنم
تحمل سوگ فقدان پدر
صبری الهی را می طلبد ما را در این غم سترگ و جانکاه شریک بدانید
با نهایت تاسف در گذشت پدر گرامیتان را تسلیت عرض نموده
واز خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت وغفران و برای شما طول عمر مسئلت دارم
“ و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی ، جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی ، آغازی بی پایان را می سراید ”
درگذشت پدر گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل خواهانم
ضایعه در گذشت پدر گرامیتان را
خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض نموده برای آن عزیر سفر کرده علو درجات الهی را از خداوند متعال خواستاریم
از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت واسعه
و برای جنابعالی و خانواده محترم صبوری و شکیبایی مسئلت می نمایم
خداوند قرین رحمتش فرماید
از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحوم غفران و رحمت الهی
و برای حضرت عالی و دیگر سوگواران صبر و شکیبایی مسئلت می نمایم
در کمال تأسف باخبر شدیم پدر گرامی تان دار فانی را وداع گفت
این ضایعه بزرگ را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می نماییم
و از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت کرده و برای خانواده محترمشان صبر مسئلت می نماییم
انالله و انا الیه راجعون
خبردار شدیم که پدر بزرگوارتان به رحمت خدا پیوست
آرزو می کنیم که وسعت صبر خانواده ی این دوستان عزیز به اندازه ی دریای غمشان باشد
با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند و خوب از این میهمان جدید پذیرایی کند
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
ضایعه درگذشت پدر مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم
خداوند متعال روح پاکش را با مولایش علی ( ع ) محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید
از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحومه غفران و رحمت الهی
و برای حضرت عالی و دیگر سوگواران صبر و شکیبایی مسئلت می نمایم
روحش شاد و یادش گرامی …
زدم فریاد خدایا این چه رسمی است
رفیقان را جدا کردن هنر نیست
رفیقان قلب انسانند خدایا
بدون قلب چگونه می توان زیست ؟
ز هجران تو پرپر می زند دل
ز دل تنگی به هر در می زند دل
چو بلبل در فراق رویت ای گل
به دیوار قفس سرمیزند دل
شبی از سوز دل گفتم قلم را
بیا بنویس غم های دلم را
گفتا برو بیمار عاشق
ندارم طاقت این همه غم را
یه لحظه دلم خواست صدایت بکنم
گردش به حریم با صفایت بکنم
آشوب دلم به من چنین فرمان داد
در سجده بیفتم و دعایت بکنم
امروز را برای بیان احساس به عزیزت غنیمت شمار
شاید فردا احساسی باشد اما عزیزی نباشد
ارزش بودنت را همیشه از اندیشه یک لحظه نبودنت می توان فهمید
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودک گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز و پی در پی دمگرم خویش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند سکوت مرگبارم را
امروز اومده بود دیدنم
با یه نگاه مهربون
همون نگاهی که سالها آرزوشو داشتمو ازم دریغ میکرد
گریه کرد و گفت دلش واسم تنگ شده
وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود
شب است و آسمان را غم گرفته
سکوتم با نگاهش دم گرفته
شب است و کهکشانی در کنارم
ولی از دوریت من بیقرارم
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد
گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد
همه رفتند از این خانه بجز غم
باز این یار قدیمی چه وفایی دارد
من آن شمعم که شبها در شبستان تو می سوزم
به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو می سوزم
زندگی کن!
حتی اگر بهترینهایت را از دست دادی
چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر برایت می سازد
روز مرگم اشک را پیدا کنید، روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید روی قبرم لاله را پرپر کنید
خانه را وقف نیلوفر کنید پیکرم را غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید، بعد مرگم خنده را سر کنید
رفتنم را ای دوستان باور کنید
انگار ملائک تو را میان بوسه هایی که برای خدا فرستادم دزدیدند
عطر برگ های لیمو ، درخت توت ، کنار گارم زنگی
و زیتون و میوه های کال درخت انبه باغ ها را چه زود به فراموشی سپردی؟!
چگونه توانستی آن همه خاطره را در یک لحظه تمام کنی.
همه را می بینم اما جزء تو که خاطره ای شدی ماندگار برای قلب هایی که منتظرت هستند
گناه آسمانی که تورا به آغوش کشید و باخود برد را هرگز نخواهیم بخشید
تو میان بودنت و یادت ، یادت را برایمان گذاشتی و بودنت را افسانه ساختی.
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد
وقتی شقایق هست تو نیستی چه باید کرد؟
از آبشار پرسیدم : کیستی ؟
گفت : اشک کوه
گفتم : از چه می نالی؟
گفت : از جدایی دوست!
ای کاش گذر زمان در دستانم بود…
آنوقت لحظه های با تو بودن را
آنقدر طولانی می کردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمی ماند
من امشب از فراق یار می گریم
بسان عاشقان زار می گریم
رفیق نیمه راه شد یار دیرینم
دلم افسرده است بسیار می گریم
مرگ حقه ، حق همیشه پابرجاست
پس هیچ وقت حق رو که همیشه پابرجاسات رو فراموش نکن