هرگز فراموش نکن که
هر چه رخ دهد همواره در آغوش خدا هستی
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه تو خودت باید رشد کنی
ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی
ادعای عشق به خدا
از کسی که سجاده دلتنگ حضور اوست پذیرفتنی نیست
نماز نجوای عاشقانه با محبوب است
خدایم را دوست دارم چون وفادارترین است
و شاید به رسم همین وفاداریست که دوستانم را به او میسپارم
الهی! در دلِ دوستانِ تو ، نور عنایت پیداست
و جان ها در آرزوی وصال تو حیران و شیداست
چون تو مولا که راست؟ و چون تو دوست کجاست؟
آموخته ام که وقتی ناامید میشوم ، خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود
و عاشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار شوم . . .
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است
هر چه روح به خدا نزدیک تر باشد، مشکلات و انحراف آن کمتر است
زیرا کمترین حرکت در دایره رسو شده توسط پرگار مرکز ان می باشد . . .
خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا
زمانیکه هراس مرگ میدزد د سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید
کنارت هستم ای تنها . . .
بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم
شاید خدا پشت خط باشد
خدای من همان خداییست که بدون هیچ انتظاری همه را دوست دارد
و وفادارترین معشوق هم اوست که انسان را پس از همه خطاها
و دل دادن به دنیا و اهل دنیا در آغوش عشق میپذیرد . . .
با شادی و سرور و خنده ای در دل زندگی کنید
در این صورت خدا نیایش شما را خواهد شنید
حتی اگر کلمه ای هم بر زبان نرانید
توکل یعنی اجازه دادن به خداوند ، که خودش تصمیم بگیرد
تو فقط بخواه و آرزو کن ، اما پیشاپیش شاد باش
و ایمان داشته باش که رویاهایت ، هم چون بارانی در حال فرو ریختنند!
پیشاپیش شاد باش و شکر گذار ، چرا که خداوند نه به قدر رویاها
بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد!
آدم ای دردانه و مخلوق من
ای وجودت از وجود و روح من
خاک بودی قامتت آراستم
بهترینها را برایت خواستم
روح خود را در وجودت کاشتم
طینت قدسی بر او افراشتم
وصلهای از خود به جانت دوختم
علم اسماء خدا آموختم
تا که نفست را نکو آراستم
هر ملائک را به کرنش خواستم
چون ملائک سجده بر آدم نمود
کل مخلوقات حسنش را ستود
تو همان گشتی که من میخواستم
بهترین مخلوق را آراستم
آدم ای دردانه عرش بقا
وصل نزدیک است سوی ما بیا
هیچ دانی در جهان نقش تو چیست
خوب بنگر خالق و رب تو کیست
گر منم معبود تـو، با من شوی
محرم سر و علوم من شوی
حال داخل شو تو در رضوان من
تا ابد هستی کنون مهمان من
پاسخ آری در آن روز الست
آخرین راه نجات آدم است
پروردگارا برده و بنده توام
برده فرمانبردار تا هستم …
پروردگارا نظر کن بر تمام بندگانت
چه ارباب و چه رعیت
که همه محتاج توجه توایم
پروردگارا عشق ده تمام مخلوقاتت را
که لذتی بالاتر از دوست داشتن و دوست داشته شدن نیست
پروردگارا
می دانم که باید با تو بگویم و همه چیز را از تو بخواهم
می دانم که می توانم با اراده ای که تو به آدمی عطا کرده ای
از دریای عظیم فراوانی ها و نعمات به آنچه آرزویش را دارم برسم
یاری ام کن
پروردگارا
اگر در زندگی به آنچه آرزو دارم نمی رسم
به این دلیل نیست که تو نخواسته ای به دعاهای من پاسخ دهی
بلکه به این علت است که آنچه در زندگی به آن فکر می کنم
می گویم و عمل می کنم برخلاف آن چیزی است که آرزو دارم به آن برسم
پروردگارا ! امشب رو به سوی تو آورده ام
در چنین شب به جناب تو روی آوردم
و تو را به حق حسین که آبروی عالم است قسمت می دهم بزرگوارا
پروردگارا
ما را نومید مساز و از رحمت واسعه ی خود تهی دستمان مدار
و از عطایای خویش ناکاممان مفرمای و سر شکسته و دلشکسته مان مخواه
یا رب
از برکت امان و آسایش محرومم مدار
و عذاب آتش را از من به دور ساز
پروردگارا
از تو یاری می جویم ، یاری ام ده
خداوندا
این تویی که اغیار را از چشم و دل دوستانت دور می رانی
تا تنها تو را ببینند و تو را به تنهایی دوست بدارند
و جز در پناه تو به هیچ ملجا و ماوای دیگر نگریزند
می دونی خدا با اینکه می دونم
هیچ وقت جوابی از تو در غالب یه موجود خاکی نخواهم شنید
و هیچ وفت موفق به دیدار خاکی با تو نخواهم بود ولی وقتی فکر می کنم
که تو هستی و گوش می دی ارومتر می شم
دوست داشتم عاشق بودم نمی دونم عاشق کی یا چی ولی هر چی که باشه
از جنس پاک به زلالی آب ،به مهربونی تو شاید این حال و احوالی
که برام هست به دلیل نبود همین عشق هست
کسی تو را تا حالا ندیده حتی انهایی که می گن عاشق تو هستن
ای کاش یه جوری با من حرف می زدی همین الان جوابم را می دادی
حد اقل یه آره یا نه می گفتی
نمی دونم خودت بهتر می دونی چه جوری
می دونی خدا دلم بهونت را گرفته
خیلی دل تنگم اشکم در اومد بغض تو گلوم شکست
می دونی ای آرام جان خیلی دوست داشتم
یه روح آزاد بودم به بند این تن خاکی نبودم سبک بودم و رها
به فکر گرسنگی به فکر مایحتاج خاکی نبودم
خدایا من درکلبه فقیرانه خود چیزی دارم
که تودر عرش کبریایی خود نداری
من چون توئی دارم وتوچون خود نداری
وقتی بهم بخشیدی و ازم گرفتی فهیمدم معادله زندگی نه غصه خوردن واسه داشته هاس
نه شاد بودن واسه داشته ها و وقتی به ازای نداشته ها بهم چیزای دیگه ای دادی
اون وقت به بزرگی و مهربونیت بیشتر پی بردم
و فهمیدم بیشتر از اون چه که هست باید مهربون باشم
ما ایم که گه نهان و گه پیداییم
گه مومن و گه یهود و گه ترساییم
تا این دل ما قاعد هر دل گردد
هر روز به صورتی برون می اییم
الله
مرگ را دانم
ولی تا کوی دوست
راهی اگر نزدیک تر میدانی بگو
الله
دوباره تنها شدم
من موندم و من
هوا هم مثل افکار من خاک گرفته
همجا غبار غلیظی از خاک پخش شده
نمیدونم تو ذهنم دنبال چی میگردم
ولی هرچی که هست داره دیوونم میکنه خدا
یا حیّ و یا قیّوم
الله جان سلام
خودت خوب می دانی عزیزم
که لبریزم از عشقت و دارم سر می روم
لبالبم از سخن عاشقانه برایت
هر چه می گویم بیشتر سرریزم می کنی
هر چه می گریم بغضم گلوگیرتر می شود
هر چه می نوشانی تشنه ترت می شوم
تنها و تنها تو را دارم یا الله
مگر می شود که خودت را قربانی خودت کرد؟
می خواهی باز هم قربان ما شوی؟
ای مهربانترین مهربانان یا ارحم الراحمین
آخر چقدر تو قربان ما میشوی؟
حسین زیبایت در سخنی سخت عاشقانه گفته:
انا قتیل العَبَره!
من کشته اشک چشمم
گویی به دوستدارانش می گوید:
من به قربان اشک چشم های شما
الهی! ای مهربانی که حسین زیبایت را و این عاشق سخت زیبایت را
قربانی ما کردی که اشک ما را در بیاوری
و اینگونه به این اشک ما را ببخشایی
شگفت و صد شگفت از این همه مهربانی ات
خدایا
سینه ام را رحمت پاک گشایش مرحمت فرما
به لب هایم تبسم را
به چشمم نور پاکت را
به قلبم مهرورزی را
خداوندا ببخشا آن گناهانی که باعث شد دعایم بی اثر گردد
گناهانی که امید مرا از تو پریشان کرد
خدایا پیش آنانی که می گویند من را تو نمی بخشی
تو رسوایم مکن
من گفته ام من مهربان پروردگار قادری دارم
که می بخشد من را
آیا به جزاین است؟
می خوانمت
اینک مرا دریاب
به چشمانی که می جوید تو را نوری عنایت کن
و خالی دو دست کوچکم را هدیه ای اینک عطا فرما
خودت گفتی کسی را دست خالی برنگردانید
خدایا آیا بین من با آن که که نامت را نمی خواند فرقی نیست؟
اگر من را به عدلت در میان آتش اندازی میان آتشت بازم می گویم
هلا ای مردمان من مهربان پرودگار قادری دارم
که او را دوست می دارم
چه پیوندی میان آتش و قلبی که مهر تو در آن پیداست؟
و گیرم صبر بر آتش
ولیکن صبر بر دوری تو هرگز
مهربانا
جان مرا آن گونه آرام کن تا آنجا که بی مهری است
عشق بورزم آنجا که تقصیر وکوتاهی است ببخشایم وآنجا که نومیدی است به نور امید زنده نگهدارم
پس مرا ایمانی عطا فرما که تردیدها را با یقین استوار گردانم و اندوه را با شادمانی تباه سازم
که این است زندگی شکیبایان مصلحت
خدا جون منم دل دارم … ببین گرفته …
خودت نظری کن خدای مهربونم
تو گفتی هیچی به اندازه اشک چشم بنده گناهکار و پشیمونم برام ارزش نداره
خدایا به همین اشک هام قسمت می دم کمکم کنی و پر رویی منو ببخشی
منو ببخش که اینجوری باهات حرف می زنم به خودت قسم قصد جسارت ندارم
تو خودت با مهربونیات منو پُر رو کردی
خدایا تنهام نذار و دستم رو بگیر
خدایا منو حتی برای یه لحظه رها نکن
سلام ای مهربان پرودگار پاک بی همتا
خدایا جز تو آیا مهربانی هست؟
گرچه پیمان خود را با تو بشکستم
نمی شد باورم اما چه زیبا باز من را سوی خود خواندی
عزیزا من گمان کردم که دیگر راه برگشتی برایم نیست
خداوندا مرا البته می بخشی
گمان کردم به جرم غفلت از تو مرا راندی و در را پشت سر بستی
حبیبا باورش سخت است
اما تو مرا اینک برای آشتی خواندی ؟
به پاس آشتی با تو اینک
من خدایا عهد می بندم
از این پس بی شکایت دوستت خواهم داشت
ای مهربانم سلام
مدت هاست آسمانت را با من تقسیم کرده ای
که هر بار که به آن نگاه می کنم
یاد پاکی سرشار وجود تو بیفتم
و سعی کنم هم چون تو پاک باشم
مدت هاست زمینت را با من تقسیم کرده ای
که هر بار که به گردش آن فکر می کنم
یاد کوچک بودن خودم در مقابل تو بیفتم
و آب هایت را که مرا یاد حرف های زلال تو می اندازد
نازنینم من بی تو هیچم
همه چیز تویی و یاد تو
تو به دست های کوچکم نگاه کن و به پیکر نحیفم
مرا یارای ایستادن در برابر هیچ نیست
مگر تو مرا یاری کنی
به امید توست که سر از خاک برمی کشم
و قدم بر خاک می نهم
خدای من راه من بی تو
به بی راهه می کشد مرا دریاب
در قلبم دردی است به ژرفای ابدیت که درمانش تنها تویی
از همه روگردان شده ام
و چه خوش لحظه ایست که همه هستند
و هیچکس کس نیست
و تنها کس تویی
شیرین ترین رویا
در این سرگردانی
هر موجی مرا به صخره ای می سپارد
روح من عاشقانه از آن توست
پس دست هایم را دریاب
دستانی که عمریست به سوی تو گشوده شده
و هرگز خالی از دست های تو نبوده است
گل بی خار صدایم کن
که مست بوی توام و بی تو در ناکجای ذلت اسیر
شنیده ام تو کوچکترین نجواها را هم شنیده ای
پس به فریادم برس
که فریاد من طنین غمگین ترین
آوای مادری است که کودکش را می جوید
و نگاه حیران کودکی است که پناه می جوید
از هرچه مهربانی است که همه از آن توست
دوستت دارم
و شیدایی تو را دستمایه خود کرده ام
بر این دار و ندار کوچک عشق آن چنان بیفزا
که از هرم نفس هایم بسوزم
و باز شیدایی از سر گیرم
تا روزی که از من جز تو هیچ نباشد
با خدا دعوا کردم باهم قهر کردیم فکر کردم دیگه دوسم نداره
رفتم تو رختخواب چند قطره اشک ریختم و خوابم برد
صبح که بیدار شدم مامانم گفت نمیدونی از دیشب تا صبح چه بارونی میومد
تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم
نه خوشی ها را زیرا خوشی آن است که تو می خواهی
و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد
نیایش بعضی از ما آدم ها با خدا
و درخواست از او برای حضور در زندگی مان
مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند و فرار می کنند
زمانبندی خدا بی نظیر است
نه هیچ گاه دیر نه هیچ گاه زود
کمی بردباری می طلبد و ایمان بسیار
اما ارزش انتظار را دارد
دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است پر بکش
او همیشه آغوشش باز است
نگفته تو را می خواند
اگر هیچکس نیست خدا که هست
خوشا آن بنده با عهد و پیوند
که دارد بازگشتی با خداوند
به کام خویش اگر چندی رود راه
چو باز آید نیاز آرد به درگاه
اون لبخندی که برای پنهان کردن دردت می زنی
لبخند خداست به بنده اش
اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه تمام مشکلاتو حل می کنه
خدا تلفن ندارد ، اما من با او صحبت می کنم
فیسبوک ندارد ، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد ، اما من او را دنبال می کنم
یکی از فرق های انسان با خدا این است
که انسان تمام خوبی ها را با یک بدی فراموش می کند
ولی خدا تمام بدی ها را با یک خوبی فراموش می کند
قربون خدای بزرگم برم که اگه خطا کنم نهایت قهرش بین دو اذانه
دوباره صدام می کنه ، خدا عشق است
دوست خدا بودن یونیفورم نمی خواهد
فقط یه دل پاک و زلال کافیست
×××××××××××××( الله )×××××××××××××
اینو براتون فرستادم تا بندازین گردنتون تا همیشه نگهدارتون باشه
خداوندا گرفتار آن دردم که تو درمان آنی
بنده آن ثنایم که تو سزای آنی
خداوندا
دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست
با لالایی مهربان خود آرام کن تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم
پروردگارا بیشتر می جوئیم و کمتر می یابیم
وقتی تو را در نظر نداریم
می گن شبا فرشته ها از آرزوی آدما
قصه می گن واسه خدا
خدا کنه همین حالا رویای تو هرچی باشه گفته بشه پیش خدا
هر صبح پلک هایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند
سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست
پس دوست عزیز بخوانش با لبخند
پروردگارا
مهارت مراقبت از آنچه را که به ما بخشیده ای
در قلبمان بکار زیرا ما در از دست دادن استاد شده ایم
شک دارم که خالق دانه های انار زندگی مرا بی نظم چیده باشد
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
سخت کار ما بُوَد کز ما خدا برگشته است
الهی همنشین از همنشین رنگ می گیرد
خوشا آنکه با تو همنشین است
خدایا تو می دانی آنچه را که من نمی دانم
در دانستن تو آرامشیست و در ندانستن من تلاطم ها
تو خود با آرامشت تلاطمم را آرام ساز
به خاطر بسپاریم که همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
آرام ، بی صدا ، همیشگی . . .
الهــــی چون در تــــو نگریـم شاهیـــم و تــــاج برســـر
و چون به خــــود نگیریـم ، خاکیــــم و خاک برســــر . . .
وقتی چشم امیدتان به خدا باشد و باور و ایمان قوی داشته باشید
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد
هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید
ﺷﻌﺎﻉ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﺭا ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺯﻳﺎﺩ ﻛﻦ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺘﻮاﻧﻲ ﻫﻤﻪ ﺭا ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺩﻫﻲ
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﺎ ﺧﺪا ﻓﺎﺻﻠﻪاﻱ ﻧﻴﺴﺖ
خدایا خواستم بگویم تنهایم
اما نگاه خندانت مرا شرمگین کرد چه کسی بهتر از تو
کار خدا نشد ندارد ، او خوب می داند چطور در و تخته را به هم جور کند
خواسته هایت را به او بسپار ، او حتما راهی برای رسیدن ، به تو نشان خواهد داد
خدایا مرا ببخش که همواره در گرفتاری هایم دنیا را از تو خواسته ام
الهی دستانی عطا کن که تو را برایم از تو بخواهد
خدایا به تنهاییت قسم
ما را به آنچه که قسمت مان نیست عادت نده
زَهر است عطای خلق هر چند که دوا باشد
حاجت ازکی طلبی جایی که خداباشد
خدایا شکرت که مرا از تمام وابستگی ها می رهانی و ترس از دست دادن را از من دور کردی
و چنان روحم را بزرگ کردی که دلبسته باشم نه وابسته
وقت دعا خجالت نکش ، نگو من گناهکارم و صدامو نــمی شنوه
اونـی که اون بالاست بیشتر از اونی که تو فکر می کنی هــــواتـو داره
آرامش چیست؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به آینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه تان سرشار از بوی خدا
شک نکن
درست در لحظه ی آخر ، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود ، معجزه ای رخ می دهد
خدا از راه می رسد
روزهایی بدی در زندگی آدم می رسد، که هیچ کسی حتی نمی پرسد خوبی؟
برای چنین روزهای بدی ، نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری
به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی و نامش چه زیباست خدا
وقتی از اینکه آنچه را می خواستی بدست نیاوردی افسرده ای
فقط محکم بنشین و شاد باش
خداوند در فکر دادن چیزبهتری به تو می باشد
اگر ذره بین نگاه قوی باشد
در تمام صفحه های ورق خورده ی زندگی اثر انگشت او دیده می شود
چه بچه گانه است که فکر می کنیم همه اش را به تنهایی رنگ کرده ایم
برکت پروردگار مثل بارونه
اگر خیس نمی شم ، جایم را عوض می کنم
خداوند
گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است
تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم
خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان
تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد
خدایا
کمک کن دیرتر برنجم ، زودتر ببخشم
کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم
خود را ارزان نفروشیم
ما تکه ای از روح خدا را در خود داریم
درفروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند
قیمت = خدا
خداوندا
از پاداش ، معافم کن
از بخشش ، نا امیدم کن
از بهشت، مایوسم کن
تا هرچه می کنم به سودای انعام تو نباشد
امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم
به خدا چطور . . . ؟
خداوندا
اگر داشتن ، ذلیل داشتنم می کند
ندارم کن
اگر کاشتن ، اسیر چیدنم می کند
بیکارم کن
خــــدایا
همه از تو می خواهند ، بدهی
من از تو می خواهم ، بگیری
خـــــدایا این همه حس دلتنگی را از من بگیر
خدا را دوست بدارید
حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید
اگر از خدا بپرسید کیستی؟
در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد!
ما بهترین معرف خداییم
آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟
خدا را معرفی خواهیم کرد؟
خدایا !
خدایا چگونه تو را بخوانم در حالی که من ، من هستم (با این همه گناه ومعصیت)
وچگونه از رحمت تونا امید شوم درحالی که تو، توهستی (با آن همه لطف و رحمت)
خدایا توآنچنانی که من می خواهم مرا نیز چنان کن که تومی خواهی
آموخته ام که وقتی نا امید می شوم
خداوند با تمام عظمتش ناراحت می شود
و عاشقانه انتظار می کشد که به رحمتش امیدوار شوم
به خاطر بسپاریم
همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
آرام ، بی صدا ، همیشگی . . .
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را
آرزویت را برآورد می کند
آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی می گریاند . . .
پروردگارا
ببخش مرا که آنقدر
حسرت نداشته هایم را خوردم
و شاکر داشته هایم نبودم
بارالها
تو نادیده می گیری
من هم نادیده می گیرم
تو خطاهایـم را و من عطاهایت را . . .
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش
خواهی دید که آن لحظه هرگز نخواهد رسید