قهر مکن ای فرشته روی دلارا
ناز مکن ای بنفشه موی فریبا
طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین
چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا
ناز تورا میکشم به دیده منت
سر به رهت مینهم به عجز و تمنا
همیشه رفتن بهترین راه نیست
گاهی میان رفتن وماندن هیچ فرقی نیست
چه قهر باشیم چه آشتی
اصل درست این است که عزیزان ما در خانه ی دل ما جای دارند
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم
بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم
بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم
بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره
هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره
منو ببخش بخاطر همه ی محبت های بیجا ، منو ببخش بخاطر همه کم محبتی هام
منو ببخش بخاطر همه ی دیدنت ها ، منو ببخش بخاطر همه ی نادیده گرفتنهات
منو ببخش بخاطر همه ی توجه کردن های بیجام ، منو ببخش بخاطر ندیدن همه ی توجه هات
منو ببخش بخاطر همه ی دوست داشتنت هام ، منو ببخش بخاطر همه ی دوست داشتنم هات
منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم….
منو ببخش اگه خیلی بهت بدی کردم …
منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار
تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار
اینقدر نگو :
اگه ببخشم کوچک می شوم
اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد
خدا اینقدر بزرگ نبود
برام بمون ، بهونه باش برای دل سپردن
نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن
چی میشد تو هم منو دوستم میداشتی نازنین
جای گریه رو لبام خنده می کاشتی نازنین
حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم
طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی
به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون
ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن
در پایان زندگی خواهیم گفت
گاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم
تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ی ناگفته های مهرآمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم
پس نازنین بیا آشتی کنیم با مهر
برو خدا به همرات ، برو دیگه نمیام
اینو بدون عزیزم ، دیگه تورو نمیخوام
از همون وقتی که رفتی خاطراتتو سوزوندم
دیگه هیچ ترانه ای هم واسه دلت نخوندم
تو برو بدون عزیزم دیگه هیچ حسی نمونده
دیگه عشقمون تموم شد ، دلِ من دستتو خونده
رفتیو تموم شدم من ، رفتیو دنیامو کشتی
رفتیو از این نگاه و دل ِ عاشقم گذشتی
رفتیو با بی وفاییت رو دلم داغتو کاشتی
رفتیو تو دفتر دل زخمای تازه نوشتی
توی دفترت نوشتی که منو بازیچه کردی
این هم از نامه ی آخر برو دیگه برنگردی
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهرکردی قهرکردم سر به سر
تو بیا در را تماما باز کن
هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم داشتی ؟
آمدم حالا تو با من آشتی ؟
چی میشد تو هم منو دوستم میداشتی نازنین
جای گریه رو لبام خنده می کاشتی نازنین
حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم
طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین
به خاطر یافتن مقصر
زندگی ات را تلخ و سیاه نکن
بگذار آن چه در پایان یک عشق به جای م یماند
خاطرات خوش باشد با من آشتی کن تا دنیا با من آشتی کند
بهانه می تراشی و مرا عذاب میدهی
به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون
ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است
منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم
منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم
منو ببخش منو ببخش
من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم
بلکه تو لایق آرامش هستی من آرامش تو رو حتی به آرامش خودم ترجیح میدم
منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو
اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش
توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش
از تو به یک حرف ناروا نکشم دست
وز سر راه تو دلربا نکشم پا
عاشق زیباییم اسیر محبت
هر دو به چشمان دلفریب تو پیدا
یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی قهرت مصیبت شد و بارید
پشیمون و خستم اگه عهدی شکستم
آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم
مهم نیست کی مقصر است
باور کن مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است
در پایان زندگی خواهیم گفت : کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم پس نازنین بیا آشتی کنیم با مهر
منو ببخش تنهام نزار
برای آخرین بار
تنهام نزار
بی من نرو
نگو خدانگهدار
اینقدر نگو : اگه ببخشم کوچک می شم !!!
اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد ، خدا اینقدر بزرگ نبود !
برام بمون بهونه باش برای دل سپردن
بزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن
منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم
منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم
منو ببخش فقط منو ببخش …
منو ببخش عزیزم
که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم
تو خودم اشک می ریزم
منو ببخش خیلی بهت بدی کردم …
گر تو را از ابلهی کردم رها برمن ببخش
بر سر پیمان نه بر مهر و وفا بر من ببخش
راه ورسم عاشقی را نا بلد چون کودکان
اشتباه و ناروا کردم خطا بر من ببخش
من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم
بلکه تو لایق آرامش هستی
خیلی بد بودم خواهش می کنم منو ببخش
منو ببخش که نادیده گرفتم
التماس اون نگاه نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای
دست عاشق تو دست دیگرون رو
اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش
توی زندگی آدم یه وقتایی مجبوره ببخش
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره
هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهرکردی قهرکردم سر به سر
تو بیا در را تماما باز کن
هر چه میخ واهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم داشتی ؟
آمدم حالا تو با من آشتی ؟
چی می شد تو هم منو دوستم می داشتی نازنین
جای گریه رو لبام خنده می کاشتی نازنین
حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم
طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین
به خاطر یافتن مقصر
زندگی ات را تلخ و سیاه نکن
بگذار آن چه در پایان یک عشق به جای می ماند
خاطرات خوش باشد با من آشتی کن تا دنیا با من آشتی کند
قهر مکن ای فرشته روی دلارا
ناز مکن ای بنفشه موی فریبا
طعنه و دشنام تلخ این همه شیرین
چهره پر از خشم و قهر این همه زیبا
ناز تورا می کشم به دیده منت
سر به رهت می نهم به عجز و تمنا
همیشه رفتن بهترین نیست
گاهی میان رفتن وماندن هیچ فرقی نیست
چه قهر باشیم چه آشتی
درست این است که عزیزان ما در خانه ی دل ما جای دارند
بهانه می تراشی و
مرا عذاب می دهی
به روح بی قرار من
تو اضطراب می دهی
دلم پر از گلایه ها
تنم اسیر درد و خون
ولی تو قهر با دلم
برای لحظه ای مکن
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم
بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم
بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم
بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
از تو به یک حرف نا روا نکشم دست
وز سر راه تو دلربا نکشم پا
عاشق زیباییم اسیر محبت
هر دو به چشمان دل فریب تو پیدا
یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی قهرت مصیبت شد و بارید
پشیمون و خستم اگه عهدی شکستم
آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم
مهم نیست کی مقصر است
باور کن مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است
در پایان زندگی خواهیم گفت : کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم
تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم
پس نازنین بیا آشتی کنیم با مهر
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است
جنس من از آهن و از سنگ نیست
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا
حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست