نیشخند و ریشخند

نیشخند و ریشخند

خفن/خنده/سرگرمی/تفریحی/جوک/sms/عکس/مدل/هالیود
نیشخند و ریشخند

نیشخند و ریشخند

خفن/خنده/سرگرمی/تفریحی/جوک/sms/عکس/مدل/هالیود

دل نوشته ها

دل نوشته اشک

لغزید و ماتم شد به روی گونه هایم

دلی خون شد از این سیل گریزان

همی دردی کشم از روی خوبان

به یاد غصه ها و اشک حیران

دل نوشته اشک

تمام درد و رنجم در یک نگاهت

شده اشکی که از جانم فرو ریخت

من ِ رسوا ندانستم که این دل

شده بازیچه چشمان مستت

دل نوشته اشک

کنون یاری ندارم، که از جانم ببخشم

تو را دیگر نخواهم ،با دلی پاک

که گویی آتشی هستی به روحم

همان اشکی که افتاده بر دل خاک

دل نوشته اشک

شده یاور ،برای این غربت سرد

فرود امد درون سینه ام نجوای این اشک

که ای ماتم سرا ،اشکی به دل ریز

رها کن دامن این دل ، که هم خون است و هم اشک 

 

 

 

دل نوشته دل دریا

دلنوشته های عاشقانه و زیبا

دریا ، دریا ، با من بیا

آرام در آغوشم جا گیر

احساسم کن با موج هایت

صدایم کن با نسیمت

با غروبت مستم کن دریا

یادت است ،آن روز دلگیر غروب

با دلی آزرده خاطر،با تمام وجود

اشکهایم را به تو دادم به امانت

و تو ای هستی من

چه عاشقانه مهمانم کردی تا به قیامت

هر روز از ان ساحل سنگی گذری کردم

به امیدی که باز گردانی اشکهای بی جوابم

حال تو بگو

تو بگو دریا ،با آن دل آبی نازت

اشکهای این دل من بی رحمند

یا تو با آن موج گرانت ،دریا

دل نوشته دل دریا

دلنوشته های عاشقانه و زیبا

اثر ز.ب(نیلا…) 

 

 

 

دل نوشته عشق فراموش

گفته بودم اوج می گیرم

در خیالم چون کودکی ها

با نگاهت مست و بی جان

با هزاران رنگ بی معنا

با قراری سرد و لبریز از تمنا

لرزش دستان بی جان

خاطراتی گنگ و نا مفهوم

کرده بودی راهی از نو به رویم

دل نوشته عشق فراموش

خنده ای با گوشه چشمی

کرده بودی

این دلم را همچو گنجشک

ای دلیل بی کسی هایم

دل نوشته عشق فراموش

هرچه بود

سردی گفتار بی جان

در دلم طغیان سیلاب

بر رخم رودی از اشکان تب دار

بر دهانم زهر گفتار

دل نوشته عشق فراموش

گشته بودم گیج و حیران

مست و سر خوش

در کنار بی کس ها

من نبودم

این رقیبم با زبانی چون فریبا

کرده بود او را موم دستانش

نغمه ای سر دادم از عشق

دل نوشته عشق فراموش

ساز دستم بی صدا بود

قطره اشکم بی نما شد

اه عشقم ، عریان از آتش

دل نوشته عشق فراموش

یک نفس سر داد

این صدای خسته از پاییز چشمان

دل نوشته عشق فراموش

ای نگارم

ای فروغم

ای تمام هستی ام

در جان بی جانم

دل نوشته عشق فراموش

این صدا از اوج عشق است

بی طلب می گوید از تو

گوشه چشمی

نیم نگاهی

خنده ای

آغشته کن در دلم این نغمه ها را

دل نوشته عشق فراموش

من بگویم بی تو هستم

ناز چشمت را غمزه کن

با نگاهت دلبری کن ای ترنج بی نشانم

آن پریشان گشته گیسوی تو

همچنان می خواند از سوز دلش

یک نگاه کوچک از تو

می کند دنیا به کامش

دل نوشته عشق فراموش

ای دریغا ای دریغا

این حریص مانده در عشق

مانده در خواب کودکی هایش

دل نوشته عشق فراموش

ای دریغ از این نصیحت های پردرد

که شد خنجر

به روی روح سرگردان عشقش

دل نوشته عشق فراموش

برفت این خاطر از ذهن پریشانم

من شدم مغموم و تنها

دل نوشته عشق فراموش

بار دیگر جام از این می، پر کنم من

تا که باور کرده باشم مانده بودی در کنارم

دل نوشته عشق فراموش

ای رخ زیبای من

گرچه دیدارت شده در خواب من

تکرار هر شب

لیک از خوشی گویم که امشب

با تو خواهم بود

آرام جانم

دل نوشته عشق فراموش

اثر زیبا.ب ( نیلا… ) 

 

 

دلنوشته خواب عشق

لحظه های سرد

می زند موج غم بر نگاهش

مستی چشمان خوش نقشش

با نگاهش می شود اوج تمنا

آه

آرزوها در قلب سرد

می شود نجوای بی پایان امشب

آرزو مرگ است

و

دریا قبر این رویا نشسته

من وجودم درد و است

و

درمانش نگاهت

این دلت سنگ است و من

ارام جانش

یک غزل تا اخرین دیدار عمرش

می شود ساز ی به رنگ ارغوانش

حسرت کشیدن با نگاهش

می شود سوز صدایش

ای که در قلبم نشستی

یک صدا با من شوی تو

می زنم چنگی دوباره

بر تمام پیکر این تار پر درد

آه و سوزش می دهم

با نام پاکت

یک نفس تا شهر عشق

می کنم دنیا بکامت

اثر ز . ب ( نیلا ) 

 

 

 

دلنوشته ساحل آرام و بلند

ساحل آرام بلند

همچنان می خواند

بهر این عشق عظیم

همچنان می راند

نفس باد بهار

بر رخ ساحل سنگ

همچنان می رقصد

این دقایق مستند

رهگذر بی تاب

با نگاهی سرگردان

در پی قامت یار

همچنان می گردد

موج خسته ز ره

همچنان می کوبد

بر سر صخره سرد

این هوا ناب است

یار گمشده ام اکنون

در سفری ناز است

حافظ از بر کردم

بس که زدم تقدیر

می گشایم فال

تا جوابی بینم

بهر این پرسش

که چرا رفت و چرا ماندم؟

صفحه ها همچون موج

می رود از یادم

همچنان بی تابم

همچنان مجنون

همچنان می گردم

در قفس ساحل آرام بلند

اثری فاخر از ز . ب ( نیلا )

 

  نوشته های زیبا

عرق های خستگی ات صورت نمورت را نوازش می کند

هیچ کسی نیست که جرعه ای تشکر به خوردت دهد

خسته از تمام نشدن ها

از ندیده شدن ها

اما چه حاصل

باز هم تلاش بیهوده می کنی

تا به کی …

نمی دانم …

دل نوشته های زیبا

شنیده ام این روزها همه آدم شده اند

سر کوچکشان کش آمده چیزهای بی خود می کشند!

یعنی سرک می کشند

بکشید ببینم با کشیدنش به چه توهمی خواهید رسید

به چه دست پیدا می کنید

کدامین نوبل و اسکار را از آن خود خواهید کرد

آری بکشید و در خماری توهمات خود فرو روید

دل نوشته های زیبا

جنگ جنگ تا پیروزی

جنگ جنگ تا پیروزی

چقدر آشناست برای همه

اما تا به حال فکر کرده ای

می شود این شعار را در جای جای مشکلات زندگی به کار برد؟

آیا نمی توان موقع شکوه بر گله ها بلندتر فریادش زد؟

جنگ جنگ تا پیروزی

پس بجنگ تا پیروزی

همیشه پیروزی نزدیک است

تنها کافیست راهت را درست انتخای کنی

راه پیروزی پیچیده اما نزدیک است

دل نوشته های زیبا

جو می گیرتم گاهی

لبخندهای پوشالی می زنم

قهقهه های مستانه

می دانی از چه؟

از هر چه نامردی است می خندم

دیوانه شدم دیگر

بدون هیچ شاخ و دمی

سرخوش می دانی چیست؟

همان کس که در دریای غم غرق و در قعر تاریکی لبخند می زند

 

 

 

 

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

این روزها که همه چیز گران شده است

دیگر کسی خریدار حرف هایم نیست

همه چیز گران شده

قلب ها گران تر از همه

سیری چند دل می فروشی؟

یا که بهای قلب شکسته چقدر است؟

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

باز باران

می خورد بر شانه هایم بی بهانه

باز تنها

تا به کی در اوج غم ها

آسمانم بی ستاره

باز گریه

در سکوت سرد شب ها

قلب عاشق پر ز غوغا

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

قطره قطره

خاطرات اشک و آهم می چکد از چشم تارم

نرمه نرمه

لحظه لحظه

بال پروازم به سویت رو به پرواز شبانه

تکه تکه

می شود این قلب زارم در نبودت بی ترانه

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

حل و هوای این روزهای من حال و هوای دوران است

سکوت و تاریکی ، هوای دم کرده و نفس بی نفس

حال و هوای این روزهای من

حال و هوای ته سیگار آب خورده

ماشین های مدل بالا صدا بی صدا

حال و هوای این روزهای من

سکوت است و سکوت

نوا بی نوا

قدم می زنم در کوچه باغی قدیمی

به امید هوایی که شاید هوا باشد

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

شامی بس غریبانه است

شاید این روزهای من همان شام غریبان است که می گویند

غریبانه می نوشم از جام تهی

در خیال سر می کنم

مست و بی هوش

می بینی که چگونه از هیچ مست شدم؟

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

صدای سکوت در سرسرای قلبم پیچیده

کمی گوش بده

از تنهایی بی صدا فریاد می زند

تویی که قفل دل شکاندی و رفتی

دلت شد جایگاه هر آلوده دل

من بر قلب خود قفلی زدم

تا که هیچ قدمی رد پای تو را محو نکند

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

جرعه جرعه این تنهایی را به خوردم دادند

مگر من می خواستم این جام پر از خالی را سر بکشم

تنگ می شود دلم برای آن قفس

همان که در عین بی هوایی

هوایی داشت که شاید کسی مرا می خواست

کسی که مرا در بند کرده بود حالا نیست در این حوالی

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

دست می برم بر روح تار بسته ام

این قدر بی حرکت بوده همچون مردگان

که حال معلوم نیست به چه امیدی این نام را یدک می کشد

روح همان جریان زندگی است

پس شاید این روزها زندگی جریان ندارد

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

دست خود دادم به بادی که می دانم کجا رفت

یاد خود دادم به راهی که نمی دانم که را خواند

چشم خود دادم به نوری که مرا کور ترم کرد

پای خود بر راه دادم که مرا پیر و فلج کرد

روح من در دست کیست اما من نمی دانم

دلنوشته های زیبا دلنوشته های غمگین

چیک چیک خاطره

می ریزد از بام خیالم

شر شر آه و غم

سکوت و خلوتم را بارانی می کند

تاب تاب

یاد بازی های دوران کودکی

تابی به بلندای پرواز آفتاب

سوک سوک

دیگر مخفی گاهم برای غم ها رو شده بود

و حال…

 

 

 

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

قدم می زنم در باغ خاطرات

جز تو نمی بینم

جز تو نمی خوانم

جز تو نمی خواهم

همیشه بهار است

همیشه صدای عشق دلم برمی آید

که از منِ عاشق خفته جان برایت می خواند

با خیالت قدم می زنم

تو می خندی

چشم هایم بسته

لمس این رویا چه زیباست

رویای تو در نزدیکی

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

تو بگو با چه امیدی

به چه شوق

به چه عشقی

زندگی را بگذرانم

تو بگو با چه شوری

به چه لبخند

به چه آغوش دلم باز کنم

من بگویم که پس از رفتن تو

دل من

سوی کسی

روی کسی

آغوش به سمت احدی

باز نکردم

من بگویم که نگاهت

با چه عمقی

به دلم کرد نفوذ

که دگر بر روی کسی باز نشد

تو بگو ای دل زندانی و آواره ی من

که به بند او اسارت داری

به کدامین نگه خیره او

سوق روی

تو بگو دست نیازمند عشق

که پس از رفتن او

به چه امیدی من

دست و دل به چه رویی

به نوازش بکشانم

ای زمانه تو بگو

دوری ار عشق را

تو بخوان

آواز درماندگی ام را

تو بخند

بر شب و تنهایی و

درد و هجران و غمم

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

خوشه ای در دست خسته از تازیانه های غم

دانه دانه گندم ها را می چینم از او

غم ها رونما می خواهند

قلبم پینه بسته از پیچش های بی امان زندگی

که حتی خوشه ای غم از من دریغ می کند

آه که تاب خستگی هم ندارم

راه درویی به رویم باز نیست

آیا سهم من دانه ای غم بود و بس؟

ناله ای از جنس بی کس بود و بس؟

رویی از جنس خجالت در قفس؟

این بود عدالت بی هوای هم نفس

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

به کدامین جرم زبانم را بریدند

به کدامین سود

به کدامین سود روحم را خریدند

به کدامین رسم لباسم را دریدند

من که در پیچ و خم غصه ی پر غصه خود

تک و تنها و غریبی بودم

تو چرا بند و اسارت را

سکوت و بغض شب ها

ترس از بی خانمانی

آه و ماتم را

در تقدیرم نشاندی

تو ای زندگی

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

دیدی که چگونه دلم خسته و تنها ماند

چگونه اشک هایم راه به جاده ای بی انتها برده اند

دیدی که چه شد؟

دست هایم بی رمق و قلبم تنها

وجودم شکست و تنها شدم

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه Dell Posts

در این کنج اتاقم چه آرام کز کرده ام

سوز سردی موهای دستم را بلند کرده

می لرزم و خود را تنگ در آغوش می گیرم

گوش به حرف های دلی می دهم که هیچ گوشی بدهکارش نیست

این روزها خیلی کلافه شده

خیلی بی تابی می کند

می خواهد که گاهی تنها باشد، از غصه ها شاکی است

دیگر از دست این مهمان همیشگی به ستوه آمده است

نویسنده تمام متن های زیبا و عاشقانه : ساحلی 

 

 

 

دلنوشته های عاشقانه و زیبا Dell Posts

بی تو در سکوت سرد این اتاق

بی تو در شب های بی فروغِ بی چراغ

دلخوش به آواز جیر جیرک های ته باغ شدم

شاید او هم از تنهایی و چشم انتظاری می نالد

کمی که دقت می کنم

خوب تر می شنوم

صدای خسته باد را هم می شنوم

که از پشت پنجره به شیشه ی نمناک اتاق می کوبد

من تو را صدا می زنم

آنها که را؟

گوش کن!

آری

برگ درختان هم با خش خش گاه و بی گاه خود

کسی را صدا می زنند

چقدر سخت است و غم بار

که در این سرای بی کسی

هر کس صدا می زند کسی

کِی شود با کسی

فقط خدا می داند

اثری زیبا از ساحلی

دلنوشته های عاشقانه و زیبا Dell Posts

چه بنامم این را

جوشش چشمه ی عشق

یا که باران سراپرده دل

ناب چون مروارید

که سرازیر شد از باغ نگاه

هرچه هستش به دل عاشق من می ریزد

من دگر شاد و سبک بالم چون

عشق خود را به تو می فهمانم

تو ببین زخم و ترک های دلم را در زلال اشک ها

اثری زیبا از ساحلی

دلنوشته های عاشقانه و زیبا Dell Posts

از زمان رفتنت از همه عالم دلم برید

غصه ها یک به یک بر در خانه ام سنگ می زنند

بالم شکست…

شوق پروازم خاموش شد و پر کشید

همه

همه دلتنگی ها

مرا به همراهی می خوانند

امروز هم آمده بود

گفت که می آید ، هرروز

یا که گاهی هر لحظه خواهد امد

گفته جای تو را پر می کند

اما یاد تو پر رنگ تر از قبل

در قلب رنچورم نقش می زند

دیدم که چه دلبستگی دارد غم

با من وفا می کند

هر دم کنارم می آید

و گفته تنهایم نخواهد گذشت

اثری زیبا از ساحلی

 

 

 

 

دل نوشته زیبا و عاشقانه کاش Dell Posts

کاش …

کاش این کاش ها نبود

دیروز بود ، باز از آسمان دلم باران بارید بی آنکه تو ببینی

زندگی زیباست بی من ؟

می توانستی یه رنگ بودن را تا آخر قصه ادامه دار کنی

ولی …

ولی این نخواستن های تو بود و بس …

دل نوشته زیبا و عاشقانه کاش Dell Posts

چیزهای تازه ای یاد گرفتم

دیگر نوشته هایم را در دفترچه خاطرات تنهاییم نمی نویسم

یه دل شکسته بهم گفت تو قلبت بنویس تا همیشه بتونی بخونیشون

در عین سادگی چقدر زیبا بود حرفش

اما هیچ زیبایی به بودن تو در کنارم نمی رسید …

چقدر نا به هنگام پر کشیدی …

 

 

 

 

دل نوشته های زیبا و عاشقانه

تو را دوست دارم

در این باران

می خواستم تو در انتهای خیابان نشسته باشی

من عبور کنم

سلام کنم

لبخند تو را در باران می خواستم

می خواهم

تمام لغاتی را که می دانم برای تو

به دریا بریزم

دوباره متولد شوم

دنیا را ببینم

رنگ کاج را ندانم

نامم را فراموش کنم

دوباره در آینه نگاه کنم

ندانم پیراهن دارم

کلمات دیروز را

امروز نگویم

خانه را برای تو آماده کنم

برای تو یک چمدان بخرم

تو معنی سفر را از من بپرسی

لغات تازه را از دریا صید کنم

لغات را شستشو دهم

آنقدر بمیرم

تا زنده شوم

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد