ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دلتنگی یعنی
فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شود !
دلتنگی مثل کوفتگی تصادفه
اولش بدنت گرمه حالیت نیست
ولی یه دفعه دردش شروع میشه
و تازه می فهمی چی به سرت اومده !
کاش به جای دلم گلویم تنگ می شد
هوا نمی رسید و خلاص …
خدایا این روزها کمی مرا تلاوت کن
شاید ختم شد جز هزارم دلتنگی ام
دلتنگ روزهایی هستم که
معنای خداحافظ تا فردا بود
همه چیز با تو شروع شد
اما هیچ چیز بدون تو تمام نمی شود
حتی همین دلتنگی های من !
از اینجا که هستم تا آنجا که هستی
وجب به وجب دلتنگم !
هیچ وقت برای تنهایی خودم گریه نکردم
دلتنگ آنهایی شدم که تنهایم گذاشتند
دلم تنگ شده برای روزهای کودکی که
بهانه ی گریه ام داشتن یک عروسک بود نه یک آدم !
دلتنگی یعنی تو
و تو یعنی تمام دنیای من !
کاش هر روز جمعه بود
و دلتنگی هایم را گردن غروبش مى انداختم !
دلتنگم و این درد کمی نیست که
پشت هیچ خط تلفنی صدای تو نیست
دلتنگی من تمام نمی شود
همین که فکر کنم من و تو دو نفریم
دلتنگتر می شوم برای تو !
در زندگی برای بعضیا
از یک روز ، از یک جا ، از یک نفر به بعد
دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست !
نه روزها ، نه رنگ ها و نه خیابان ها …
همه چیز می شوند دلتنگی !
بهار و این همه دلتنگی ؟ نه !
شاید فرشته ای فصلها را به اشتباه ورق زده باشد !
پیش چشمت خطاست شعر قشنگ
چشمت از شعر من قشنگ تر است
من چه گویم که در پسند آید
دلم از این غروب هم تنگ تر است
سه شاخه گل برات می فرستم
یکی از طرف خدا که نگهدارت باشه
دومی از طرف دلم که دوستت داره
و سومی از طرف چشامه که دلتنگ دیدارت شده !
از چه روست که دلتنگی ؟
دلخوشی ها کم نیست !
با چشمانی بازتر ببین !
می بوسیمت سه تایی
من و غم و تنهایی
امان از این جدایی
دلتنگتم خدایی …
منو ببخش که بی خبر
تو خلوتت پا میزارم
مقصرش دلتنگیه
من که گناهی ندارم
تو این دنیا تو این عالم
میون این همه آدم
ببین من دل به کی دادم
به اون کس که نمی خوادم
دلم شیشه دلش سنگه
واسه سنگش دلم تنگه
میخوام که عاشقت بشم
گل شقایقت بشم
دلم واست تنگ شده بود
گفتم مزاحمت بشم !
دیگه به نبودت عادت کرده بودم
خو دمو با خیالت راحت کرده بودم
دوباره زد به سرم شعر قشنگی بگم
برای دل خو دم شعر از دلتنگی بگم
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ تنی مباد و بر هیچ دلی
آنچه از غم هجران تو بر جان من است
می گن دلتنگی قشنگ ترین هدیه ی عشقه
حالا من با این هدیه ی قشنگ تو چیکار کنم ؟
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون بهونه همیشگی
فدایه مهربونیات چه می کنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه و واست نوشت
اگه گفتی امروز چه روزیه ؟
بگو دیگه !
زیاد فکر نکن !
امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده !
در آستانه ی فصلی به نام دلتنگی
عبور می کنم از ازدحام دلتنگی
بیا تا بسرایم برایت از ته دل
فرازی از غزل نا تمام دلتنگی
تمام عمر صبورانه جستجو کردم
نبود جای خوشی در مرام دلتنگی
خدا کند که نیفتد گذار بودن تو
شبی ٬ دمی ٬ نفسی هم به دام دلتنگ
بیا باران را دعوت کنیم
به جشن دلتنگی رازقی
بیا دوباره عادت کنیم
به بغض غریبانه عاشقی
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که
صبح یکی از روزهای خدا عطر دست هایت
دلتنگی ام را به باد می سپارد
فریاد زدم بدونی بی زارم از جدایی
دلم برات تنگ شده عزیز دل کجایی ؟
بدرود را نگفته برای سلام تو
از اولین دقیقه دلم تنگ میشود !
من و این داغ در تکرار مانده
من و این عشق بیدار مانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم
دلم بین در و دیوار مانده
فرق عزیز و دلتنگ :
دلتنگ کسی که پیام میده عزیز کسی که پیام می خونه !
یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن
شاید برنده کل دلتنگی هات شدم
اگه دلتنگ باشی تو
مثل بارون شروع می شم
که با هر قطره اشکت
منم که زیر و رو می شم
همیشه ساده رنجیدی
همیشه سخت بخشیدی
تورو می بخشم این لحظه
شاید بازم منو دیدی
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمی پرسی چرا ؟
حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست !
بی روی او به دنیا یک ذره نیست میلی
از وقت رفتن او خیلی گذشته خیــــلی
دلتنگم و پریشان با یک امید کم رنگ
شاید برای من هم دلتنگ مانده لیلی
دل اگر بهر عزیزان نشود گاهی تنگ
نامش هرگز ننهم دل
که به آن گویم سنگ
تصدق سر آن چهره ی گشاده ی تو
اگر که عالم من شد بکام دلتنگی
نگو که همسفر غصه ها چرا شده ام
که همدم اند لب من و جام دلتنگی
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
نگاهت کافیست
تا دوباره در هوای آمدنت گم شوم
تو همیشه دعوتی راس ساعت دلتنگی …
من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست
آرزویم نظری روی تو و دیدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم
با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم
هرچه دلتنگی هست
حرف هایی که گره در گره است
تو بیا تا به همان بوسه اول برود …
دل تنگی هایتان را پیش فروش نکنید
زمانش که برسد به قیمت میخرند
به نام خدائی که
هستی را با مرگ
دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ
عشق را رنگارنگ
رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ
و مرا دلتنگ تو آفرید …
لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود
من اسم این لحظه ها را ” همیشه ” گذاشته ام
دلتنگیت
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت …
خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمی کند
فکری کن اشک ما طعنه می زند به باران رحمتت !
نمی دانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط می دانم در آغوش منی بی آنکه باشی و رفتی بی آنکه نباشی !